سلام به همه
یه زمانی یه عده دانشجو از دیوار یه جایی بالا رفتن که داشت علیه این انقلاب جاسوسی می کرد تا زمینههای براندازی اون رو مهیا کنه.
اسمش شد لانه جاسوسی و اون حرکت ارزشی هم به نام دانشجویان پیرو خط امام ثبت شد والان اونجا شده سازمان بسیج دانشجویی کشور.
سؤال اینه که چرا اون زمان دانشجوها از دیوارهای لانه جاسوسی بالا رفتن؟ برای اینکه فقط از یه دیوار بالا برن؟ یا برای بیرون کردن دشمن؟
آیا تنها با بالا رفتن از یه دیوار و تسخیر لانه جاسوسی و جایگزین کردن سفارت آمریکا با بسیج دانشجویی باعث شد که آمریکاییها و فکر آمریکایی از کشور بیرون بره؟
جواب خیر هست. این جواب رو میشه از صحبتهای حضرت آقا بهخوبی درک کرد. مهمترین صحبت ایشون در این روزها نفوذه...
خب به نظر شما دشمن میاد میگه سلام من دشمنم میخوام بیام نفوذ کنم بین شماها!!؟؟ نه عزیز دل اون با چهره من و تو نفوذ می کنه.
مثال ساده بزنم؛ الآن نزدیک دوساله چندین نفر از نیروها ارزشی و نخبه انقلابی استان گلستان بخاطر نفوذ یک زیرآب زن در یک سازمان ارزشی، بهنوعی از هسته فعالیتهای انقلابی دور شدن.
اسم همین میشه نفوذ؛ وگرنه شماها برای بنده فقط یک مثال بیارین کدوم شهید ما زیرآب زن بوده؟ کدوم شهید علیه یک نیروی ارزشی چندین نامه دروغ و کذب میزد تا تخریبش کنه؟ مگه این بابایی که زیرآب زنی می کنه ادعای ولایتمداری و حزب الهی بودن نمیکنه؟ پس چرا زیرآب زنی؟
میبینیم نفوذ به همین راحتیهاست و تنها یکیش دور کردن نیروهای ارزشی از هسته فکری جریان انقلابیه و بعدش تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
پس تنها بالا رفتن از دیوار یه جایی و جایگزین کردن اون با یک ارگان ارزشی آخرین سد نفوذ نیست بلکه باید اون سازمان ارزشی رو نیز از نفوذ افراد همسو با دشمن بیمه کرد.
پ,ن : تجربه ثابت کرده در یک سازمان اون کسی که علیه یک نیروی کارآمد زیرآب زنی می کنه بی شک با کل اون سازمان دشمنی داره و اون سازمان وابسته به این انقلابه و بی شک اون فرد با کل انقلاب مشکل داره...
چند وقت پیش وزیر محترم صنعت جناب آقای نعمت زاده بخاطر توافق هسته ای، از تندیس آقای ظریف وزیر محترم امور خارجه در یک مراسم رونمایی کرد.
توافقی که اگه قرار بود به این شکل صورت بپذیره شاید همون روز های اول مذاکرات توسط آقای لاریجانی یا جلیلی انجام می شد و نیاز به ین همه وقت نبود.
اما از بد و خوب برجام که بگذریم یاد صحبت آقای رئیس جمهور میفتیم که گفت: قول میدهم که احترام را به پاسپورت ایرانی برگردانم.
بگذریم ا زمدت ریاست جمهوری دکتر روحانی چه بلاهایی که بر سر پاسپورت و خود ایرانی ها آمد اما از حادثه تلخ و دلخراش منا هرگز نخواهیم گذشت.
حادثه ای که به خوبی نشان داد دستگاه دیپلماسی خارجه کشور ما تا چه اندازه در کار خود موفق بوده است و احترام را به ایرانیان و پاسپورت ایرانی برگردانده است.
اگر دستگاه دیپلماسی خارجه ما آنقدر موفق بود که برایش تندیس ساخته می شود پس چرا نمی تواند جلوی دفن حجاج ایرانی را در خاک عربستان بگیرد؟
اگر دستگاه دیپلماسی خارجه ما آنقدر موفق بود پس چرا نتوانست جلوی بی احترامی های عربستان به حجاج ایرانی را تا قبل از صحبت های مقام معظم رهبری بگیرد؟
و امروز در کنار تمام این شعار ها و سیاه نمایی ها برای وزیر محترم خارجه کشور بخاطر یک توافی که می شد از اول هم به آن دست پیدا کرد تندیس ساخته می شود و پیکر پاک چندین تن از هموطنان ما به راحتی بدون اجازه در عربستان دفن می شود.
با این اوصاف بهترنیست تندیس آقای ظریف که نماد دیپلماسی موفق وزارت خارجه است در مقبره الشهدای مکه محل دفن حجاج ایرانی نصب شود؟
كهيعص . . .
امروز را نه در اين ٥ حرف ،
كه در حرف آخرش بايد جستجو كرد ،
در "صبر"ى كه اميرالمؤمنين(ع) سفارش كرده زينب(س) را ،
در خبر از مصيبتى عظيم ،
كه عظيم تر از آن در آسمان ها و زمين نيست ،
و زينب نقطه ى پرگار است در اين واقعه . . .
از همان لحظه اى كه تنش لرزيد با شنيدن يك جمله :
اَعوذُ بِالله مِنَ الْكَـرْبِ وَ الْبَـلا . . .
داغ تمام خانواده را ديده ،
اما همواره حضرت شاه(ع) بوده براى تسكين دردهايش ،
ولى اين مرتبه فرق دارد ،
سخت است ،
براى همين مدام زمزمه ميكند :
كاروانى از شقايق ، هر زمان آيد به يادم
من كه در يك نيمه روزى ، هستى ام از دست دادم
من خداى عشق و صبرم، با سرشك ديده ابرم . . .
آرى آرى . . .
خداوندگار عشق و صبر بود زينب(س) ،
و سينه اش را تاب اين غم نبود ،
يك سال و اندى پس از آن مصيبت زنده بود ،
آن هم با غم حسين(ع) ،
و با ام بى بنين مدام از كربلا ميگفت ،
از اصغر؛ از سه شعبه ، از حرمله ،
از اكبر؛ از اِرباً اِربا ،
از قاسم؛ از اَحلىٰ مِن عسل ،
از حسين؛ از بِسمِ الله و بِالله و عَلى مِلَــةِ رَسولِ الله، از قتلگاه، از وَ الشِمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِه ،
از حضرت ماه؛ از اَخا اَدرك اَخاك ،
از بوى چادر سوخته ،
از گوشواره هاى به غارت رفته ،
از غسل زهراى سه ساله ،
از طعم سيلى ،
از بازار برده فروشان ،
از بزم شراب،
از طشت طلا ،
از اسيرى . . .
صَلّى اللهُ عَلَيكِ يا بِنتِ حيدر . . .